بسم الله الرحمن الرحیم خُو نام اون خوداوند یگانه اوُزوناژ دغ بوُوه بر شعرسازی ز شعر و شاعری عشقو پدیدار سخن وختی ببو موزون و مقفی دارو وجد و سرور ژندگانی چنون آرو به شور و شوق مستی دل عاشق بوُوه و مست و ترانه به شعر سعدی و حافظ نظر که بِون رو شعر سعدی حکمت و پند بخون حافظ بِون آب حیاتاژ رو هر بیتاژ هزارون شور دارو همه شعراژ فراخور خُو زمان او بوُره تا بِدبِران یایی پراحساس بِخونان چونتا شعر بر دوستاناژ بِرند حظی از این اشعار زیبا گو بر شاعر توُوه فن ترانه

بیا مهدی گل رویت بــبـوئیــم غبار ره ز رخسارت بــــشوئیم بیا مهدی که ما در انتـــظاریم برایت عقده های دل بــــگوئیم بیا دنیا و دین را رهبری کن که ما عمری است دراین آرزوئیم بیامهدی که دل ها بی قرار است همـــه مشــتــاق آن روی نکوئیم بیا مهدی که ما گم کرده راهیم مدد از لطف و احسان تو جوئیم بیا مــهدی نجاتی بخش ما را که سر گردان به هربازار وکوئیم بیا مهدی و یاری کن تو ما را که با کفار بی دین روبـــــرو ئیم زبس ما انتظــارت را کشیدیم پریشـان حال از کوئــی به

محمد کافرینش هست خاکش هزاران آفرین بر جان پاکش چراغ افروز چشم اهل بینش طراز کار گاه آفرینش سرو سرهنگ میدان وفا را سپه سالار و سر خیل انبیا را مرقع بر کش نر ماده‌ای چند شفاعت خواه کار افتاده‌ای چند ریاحین بخش باغ صبحگاهی کلید مخزن گنج الهی یتیمان را نوازش در نسیمش از آنجا نام شد در یتیمش به معنی کیمیای خاک آدم به صورت توتیای چشم عالم سرای شرع را چون چار حد بست بنا بر چار دیوار ابد بست ز شرع خود نبوت را نوی داد خرد را در پناهش پیروی داد نظامی

یک شب میان سفره فسنجانم آرزوســــــــــت سیخ کباب و گوشت فراوانـــــم آرزوست هر روزوشب زشادی دیدار روی مـــــــــرغ همچون گذشته جوجه ی بریانم آرزوست هرگزنشدزمانه اگربرمـــــــــــــــــــراد ما اینک مرادخویش ز دورانـــــــم آرزوست وقتی که گوشت گاو گرانست وبی حســــاب مرغی کنار سفره ی الوانـــــــم آرزوست قند وشکر گران شد و چون ازمیان برفــــت شهد لبی زغنچه جــــــــــــانانم آرزوست تاشدبرنج وروغن و ماهی به احتــــــــــکار خوشبوترین برنج زلنجانــــــــم

تقدیم به حضرت فاطمه سلام الله علیها : سراینده : آقای محسن عابدی : توعاشقانه ای از جنس کوثری بانو عجیب نیست که مادر مقدس است وعزیز دلی شکسته تر از پهلوی تو دارم من شکسته ای همه دیوار های بی در را ز بی وفایی ما خاکیان به پیش خدا فقط علی است که غمخواری ات کند، هر چند دراین مغازله بیت الغزل تویی اما نجیب و پاک و زلال و معطری بانو که تو نهفته به معنای مادری بانو چنین شکسته دلی را نمی خری بانو ولی شکسته ی دیواری ودری بانو بگو شکایت مان را نمی بری بانو تو خود

مهر حسین بردل هر کس که جا گرفت آئینه گشت آن دل ولطف وصفا گرفت تسلیم زور و تابع ظالم نشد حسین این درس را ز دامن خیرالنسا گرفت خون کسی که ریخته گردد به راه او روز جزا بهشت برین خونبها گرفت دشمن اگر برید دو دست برادرش دین خدا ز همت آن دست و پا گرفت در شهرشام خواهرش آن شیر بی نظیر با یک خطابه او نفس اشقیا گـــرفت دینش به دین خویش ادا کرد شاه دین جان را بداد و جای بر عرش خدا گرفت گر به وعده ی خود می کند وفا درس وفا ز مکتب آن با وفا گرفت سراینده : مرحوم

ای فاطمه تو گلبن باغ پیـمبری درزیر نُه فلک نبودچون تواخـتری دریای بیکران عنایات ورحمـــتی سر حلقه ی ولایت وام پیمبری نور امامت ازرخ تو جلوه گـربود چون گوهری به تارک عالم منوری شد یازده ستاره عیان از وجـود تو ای ماه چارده زخلایق تو برتـری تا نُه فلک لوای تو دراهتزاز شد در جیب آسمان تو یکی عقد گوهری از جمله کاینات به گـیتی سرآمدی دربرج معرفت تودرخشـــنده اختری ذات توذات پاک وجودت وجودحق فخربشـرتویی که تو زهرای اطهری طالع تورا بود به حقیقت در افـتخار چون

بسمه تعالی پیش و پسی بست صف کبریا پس شعرا آمد وپیش انبیا سخنور گرامی : به اطلاع می رساند : در نظراست کتاب تذکره الشعرای شهر گز که شامل زندگی نامه واشعار شاعران شهرگز می باشد ،به زیور طبع آراسته گرددواین امرمهم انجام نخواهدگرفت،مگر بایاری وهمکاری شما عزیزسخنور. چنانچه تمایل دارید ،صفحاتی ازاین کتاب به شرح حال واشعار شما مزین گردد، خواهشمنداست ،شرح حال وسروده های چاپ نشده خود(حداقل 10 سروده )را به همراه یک عکس جدید،حدالامکان بر روی فلاش ویا c.d ،تا

به اطلاع می رساندشورای هم اندیشی شعر وشورای موسیقی شهر گزدرنظر دارد برای معرفی شهر گزبرخوار و آٍثار باستانی وچهره های برجسته علمی وادبی و رسوم مردم شهر،نماهنگی بصورت مشترک تولید ودر جلسات (اداری – عمومی) شهر وشهرستان به نمایش بگذارد.ازکلیه شاعران وترانه سرایان دعوت می شود سروده های خودرا تا 15 خردادماه 1398 به فرهنگسرای ادیب برومند تحویل نمایند. لازم به یادآوری است گه سروده ها به زبان گزی وهم چنین فارسی باشد ودرحداقل 10 بیت سروده شده باشد.